باران
کودک که بودیم می خواندند برایمان ... "آن مرد در باران آمد" ... حال می دانیم تا آن مرد نیاید ، باران نخواهد آمد ...
| ||
|
سلام! ممنون که به کلبه ی بارانی خود نظر انداختید چند کلامی از عشق و ادب را به خاطر شما می آوریم زندگیتان بارانی ! موضوعات مرتبط: برچسبها:
حس هایم گرفته است ... نه مانند گرفتن دیروز دلم ها ... نه! مانند گوش هایم که سال پیش گرفت .. که دیگر سخنی معبور این راه نشد .. حال نیز ؛ دیگر دلی در راه حس من قدم برنخواهد داشت !!
موضوعات مرتبط: برچسبها: نــــوروز
موضوعات مرتبط: برچسبها: مجری اخبار می گوید " کمتر از 17 ساعت تا تحویل سال مانده است "
دلم تنگ شده از همین الان !! خاصـــیِـِـــت آدمی هست ...
دلش همیشه تنگ می شود !
دلم تنگ می شود برای لحظه های 18 سالگیم ...
برای لحظات #از-دست-رفته سال 91
برای شادیها و غم هایـــــــش ... برای مردگان و زندگانش ...
دلم تنگ خواهد شد ...........
برای آفتابش .... برای بارانش .... برای برف #نداشته اش ...
دلم تنگ می شود برای جمعه هاــــــــــیـــــش .... همان هایــــــ---- که به امیدی بلند میشدیم و سحر را با ندبه افطار می کردیم !
دلم تنگ می شود
برای این عمر از دست رفته ام ... برای این سن که نه #شهادت نصیبش شد و نـــــــــه #ظهور
دلم برای محبت هاییـ... که وظیفه ام بوده و انجام نداده ام تنگ می شود ...
خاصــــــــــیِِِِِِِِِِــــِِِِِت آدمی ــــــــست
دلش تنگ که می شود ...
گوشه ای می نشیند و بغض می کند ...
آرام آرام ... آرام تر !! دلتنگ تــــــــر می شود برای #نجف نود و یک ...
برای #بین-الحرمین نود و یک ...
برای #صحن-انقلاب نود و یک ...
برای #زیارتگاه-بانو-معصومه-سلام-الله-علیه ...
خوب که دلش گرفت ...
اشکش که ریخت .... تنگ تر می شود دلش برای #محرم نود و یک ...
می رود و میرسد به گلزار رفتن هایـ«ـ نود و یکی!! برای رفاقت هایــــــ #شهدایی ...
آرام تر که شد ... جان که داد کنج اتاق ... ندای "یا مقلب القلوب " سر می دهند ....
شاید بهتر باشد بگم سال نود و دو هم دلتنگ آغاز می شود ...
#اللهم-العجل-لولیک-الفرج #اللهم-الرزقنی-الشهادت-فی-سبیلک ... در سال 92
موضوعات مرتبط: برچسبها: نمی دانم کدامین قضیه زندگی ام هستی ...
موضوعات مرتبط: برچسبها: بی ربط به شعر !!! شرمنده ....
نمیدام چرا به شدت دوست دارم به طراح انتشارات خیلی سبز "آفرین" بگویم
موضوعات مرتبط: برچسبها: تصور شهر آرمانی توسط شاعر کاشانی ایران زمین چنان زیباست که می طلبد ساعت ها به پایایش تفکر کرد ....
قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق قهرمانان را بیدار کند ...
قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید هم چنان خواهم راند نه به آبی ها دل خواهم بست نه به دریا-پریانی که سر از آب به در می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران می فشانند فسون از سر گیسوهاشان هم چنان خواهم راند ...
پشت دریاها شهریست که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است بام ها جای کبوتر هایی است که به فواره هوش بشری می نگرند دست هر کودک ده ساله ی شهر ، شاخه معرفتیست مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند که به یک شعله به یک خواب لطیف خاک ، موسیقی احساس تو را می شنود و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد
پشت دریاها شهری است که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.
سهراب سپهری موضوعات مرتبط: برچسبها:
تاریخ کوفه و اهلش به ما نمی آید
رسوایی زمانه و ننگش به ما نمی آید
هرگز مباد که علی را رها کنیم زیرا شکستن عهدش به ما نمی آید موضوعات مرتبط: برچسبها:
چه سخت است با بغض بنویسی با خنده بخوانند دَمــَــش گـــَــرمـ ...
موضوعات مرتبط: برچسبها: فاضل نظری ما را کبوترانه وفادار کرده است آزاده کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگی ات مرا
خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را
موضوعات مرتبط: برچسبها: چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی که نبی شد پسر آمنه ، ماه عربی
بعثتی کرد که ابلیس طمع کرد به عفو رحمتی کرد که خاموش شود هر غضبی
موضوعات مرتبط: برچسبها: باران
زندگی موج نیست اما ... گره دارد .. شکم دارد زندگی موج نیست اما... گاهی پیش می رود گاهی می ایستد ... زندگی موج نیست اما ... دامنه دارد از جایی دیگر باید برگردد عقب و تکرار شود .. زندگی موج نیست اما ... هنگام ایستادن نیز ؛ انرژی را جا به جا می کند .. زندگی موج نیست اما ... سرعتش بستگی به آدمش دارد زندگی موج نیست اما ... هیچ گاه ماده را جا به جا نمی کند زندگی موج نیست اما ... آخر به جایی می رسد که می ایستد .......
موضوعات مرتبط: برچسبها:
چند روز پیش دلی را شکستم..! مرا به رسمیت بشناسید سنگها..
موضوعات مرتبط: برچسبها: شعر فوق العاده زیبای "دورکعت نشسته" از سید حمید رضا برقعی http://www.aparat.com/v/lxueY
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:سید,حمیدرضا,برقعی,حضرت فاطمه,دورکعت,یافاطمه,خدا,بانوی شهید, ] [ 15:33 ] [ باران ]
سید حمید رضا برقعی
دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده ست شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده ست
تاثیر مهر مادری ات بوده بر زبان این واژه ها اگر به تغزل بدل شده ست
مادر! حضور نام تو در شعر های من لطف خداست شامل حال غزل شده است
غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم این مسئله میان من و عشق حل شده ست
سیاره ای که زهره نشد آه می کشد آه است و آه آنچه نصیب زحل شده ست
زهرایی و تلألو نور محبتت در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده ست
با نام تو هوای غزل معنوی شده ست بی اختیار وارد این مثنوی شده ست
هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری
نامت مرا مسافر لاهوت کرده ست لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده ست
از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت باید برای بردن نامت وضو گرفت
نور قریش! تا که تویی صاحب دلم غرق خداست شعب ابی طالب دلم
از این شکوه ، ساده نباید عبور کرد باید مدام زندگی ات را مرور کرد
چون زندگیت ساده تر از مختصر شده ست پیش تجملات جهازت سپر شده ست
اشک شما عذاب بهشت است ، خنده کن لبخندت آفتاب بهشت است ، خنده کن
دنیای ما نبوده برازنده ی شما هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما
آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام حس می کنم مزار تو را بین سینه ام
مانند آن خسی که به میقات پرکشید قلبم به سوی مادر سادات پر کشید
موضوعات مرتبط: برچسبها:
روزانه شکر گویم تو را
شبانه شکر گویم تو را
بازهم می ماند شکر این لحظه که توفیق شکر دادی مرا
رازیست در شوری و زخم ...
وگرنه خداوند اشک شور را التیام زخم دل نمی گذاشت ... موضوعات مرتبط: برچسبها:
می گویند "هوا گرفته " ...
اما من هر چه می اندیشم ... بیشتر به از دست دادن هوا می رسم...
دلم هوایت را کرده است ...
****** همان هوای بارانی ******
می گویند آسمان گرفته ...
آری !! تو را از من ...
موضوعات مرتبط: برچسبها: آی سهراب برخیز
از آن سوی دریا ها
باز هم برایمان بخوان ...
ما به آن سوی دریا
امید داریم ! موضوعات مرتبط: برچسبها: چشمانت که تر باشد
موضوعات مرتبط: برچسبها: واژه هایم دلتنگت شده اند موضوعات مرتبط: برچسبها: جیغ داد هورا
موضوعات مرتبط: برچسبها: [ سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:دختر,روزدختر,روزدخترمبارک,تولدحضرت معصومه مبارک,, ] [ 11:1 ] [ باران ]
خدا تنها شده بود !
تنهای تنها ...
بغض چند سالی می شد گلویش را چنگ می انداخت ..
عاقبت مرواریدی از دیدگان او چکید
خداوند به وسعت تمام آب های دنیا بارید !!
در همان وقت بود که تو آفریده شدی ...
در میان تنهایی خداوند تو برای دوستیش آمدی ...
................ پس چرا خودت را باخته ای ؟ ...................
رفیق نیمه را نباش ...
تو رفیق صمیمی خداوندی ..
گرامی بدار اشک ایش را موضوعات مرتبط: برچسبها: گفتی فندک بزن ! گفتم چرا ؟ گفتی تا عشقمون شروع بشه !! چه قشنگ بود اون لحظه ... وقتی که عشقمون شروع شد ... شدیم نیمه ی همدیگه !! همه دیدن .... همه دیدن قلبمونو ... قلبمونو که یکی شد !! چه قشنگ بود اون لحظه ... اما ... ... تو نگفته بودی دستت که خسته بشه کنار میکشی ... ... نگفته بودی یه نیمه رو تنها میذاری و میری .... ... نگفته بودی ... ... نگفته بودی عشق آتشین زود فروکش میکنه !! .... موضوعات مرتبط: برچسبها: از چه بغض های مرا به اسارات گرفته ای ؟ این میله ها چیست چپانده ای اینجا .... شنیده ام به زندانی ها عفو می خورد ....... ..............چه کسی عفو می زند بر بغض های من ؟ ............... آی ...!!! زندانبان را خبر کنید .... .............. زندانی خفه شده است .............
موضوعات مرتبط: برچسبها:
ساعتی را می نشینم ... قلم را می فشارم بر برگی سپید اما فقط نقطه ای سیاه پررنگ می شود !! .......... نه حرف هایم آزاد می شوند نه بغض هایم ......... فقط نقطه ای سیاه پر رنگ می شود ... آنقدر پر رنگ که جای تمام حرف هایم را می گیرد ..!!
موضوعات مرتبط: برچسبها: از خیال تو آزاده شده ام ! امروز را جشن خواهم گرفت ... امروز روحم از زندان چشمانت آسوده شده است ... هوای تازه ، آبی آسمان ، تابش خورشید ، نقره فام ماه ، سبزی درختان ، سرخی رز حیاطمان .... را ... همه را امروز ... امروز می بینم !!! از سیاه چال تنفست به در آمدم برایم گلریزان نیز گرفتند ... ....... دلی دادنم ... بی تو ... خالی از تو .... ........ از خیال تو آزاده شده ام ......!! موضوعات مرتبط: برچسبها:
معلم پسرک را صدا زد تا انشایش با موضوع علم بهتر است یا ثروت را بخواند. پسرک با صدای لرزان و موضوعات مرتبط: برچسبها: کتونی های زردم رو پوشیدم ... همونجا که گفتی اومدم ...
موضوعات مرتبط: برچسبها: پنج وارونه چه معنا دارد ؟ خواهر کوچکم از من پرسید من به او خندیدم کمی آزرده و حیرت زده گفت : روی دیوار و درختان دیدم بازهم خندیدم گفت : دیروز خودم دیدم پسر همسایه پنج وارونه به مینو می داد آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم بعد ها وقتی غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد موضوعات مرتبط: برچسبها: یک لحظه برای مدتی می نگرم بر کودکی بر چشم سیاه بی غمش بر گونه های سرخ صورتش و نگاهم می لغزد بر موهای سپید مادرش ...!
موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |