باران
باران
کودک که بودیم می خواندند برایمان ... "آن مرد در باران آمد" ... حال می دانیم تا آن مرد نیاید ، باران نخواهد آمد ... 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باران و آدرس baran-shab.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

معلم پسرک را صدا زد تا انشایش با موضوع علم بهتر است یا ثروت را بخواند. پسرک با صدای لرزان و

آرام گفت ننوشته ام.

معلم با خط کش چوبی پسرک را تنبیه کرد و او را پایین کلاس پادرهوا نگه داشت!

پسرک درحالی که دستهای قرمز و باد کرده اش را به هم میمالید زیر لب گفت:

اری ثروت بهتر است

چون اگر داشتم دفتری میخریدم و انشایم را مینوشتم . . .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 30 تير 1391برچسب:, ] [ 13:40 ] [ باران ]

کتونی های زردم رو پوشیدم ... همونجا که گفتی اومدم ...

میون گل های زرد ... اومدم ... را می روم ... می دوم ..

... باید به تو برسم ! با همین کتونی ها ..!!

کی گفته عشق رنگ نداره !! .. عشق ما به طلایی همین کتونی هاست ...

..همین کتونی ها که محو تابش آفتاب بر پهنای گل های زرد می دود ...

......... به همین شدت !! .......


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 30 تير 1391برچسب:, ] [ 13:37 ] [ باران ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

کاش وقتی میایی با خودت خبری از دوست گمشده امان بیاری
برچسب‌ ها
عشق (12)
عشق (12)
خدا (8)
اشک (6)
تو (4)
تو (4)
دل (4)
دل (4)
عید (4)
بغض (4)
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 135
بازدید ماه : 276
بازدید کل : 30395
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 178
تعداد آنلاین : 1