باران
کودک که بودیم می خواندند برایمان ... "آن مرد در باران آمد" ... حال می دانیم تا آن مرد نیاید ، باران نخواهد آمد ...
| ||
|
خدا تنها شده بود !
تنهای تنها ...
بغض چند سالی می شد گلویش را چنگ می انداخت ..
عاقبت مرواریدی از دیدگان او چکید
خداوند به وسعت تمام آب های دنیا بارید !!
در همان وقت بود که تو آفریده شدی ...
در میان تنهایی خداوند تو برای دوستیش آمدی ...
................ پس چرا خودت را باخته ای ؟ ...................
رفیق نیمه را نباش ...
تو رفیق صمیمی خداوندی ..
گرامی بدار اشک ایش را نظرات شما عزیزان:
خدایا،
جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست که این گونه آغاز گردد: وقسم به روزیکه قلبت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت... سلام .. اسم منم باران..ننوشتم تا قاطی نشه .. اسم وبمو نوشتم.. خیلی از مطالبت لذت بردم.. واقعا زیبا بودن.. موفق باشی عسیسم.. موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |