باران
کودک که بودیم می خواندند برایمان ... "آن مرد در باران آمد" ... حال می دانیم تا آن مرد نیاید ، باران نخواهد آمد ...
| ||
|
یک لحظه برای مدتی می نگرم بر کودکی بر چشم سیاه بی غمش بر گونه های سرخ صورتش و نگاهم می لغزد بر موهای سپید مادرش ...! نظرات شما عزیزان:
سلام وبلاگ واقعا خوشگلی داری خوشحال میشم بهم سر بزنی
ارادتمند
دستت درد نکن اومدی به وبلاگم وبه همه مطالب نظر دادی
موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |