باران
کودک که بودیم می خواندند برایمان ... "آن مرد در باران آمد" ... حال می دانیم تا آن مرد نیاید ، باران نخواهد آمد ...
| ||
|
دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گل های باغ می آورد و گیسوان بلندش را به بادها می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید موضوعات مرتبط: برچسبها: این مرد که در ره است، باید او را ... می ترسم اگر سرزده آید، او را ... از هر که سراغ او گرفتم دیدم در شهر کسی نمی شناسد او را... موضوعات مرتبط: برچسبها: اینجا...همین دور و ورا یه دیوونه مست خونه داره - تو عاشقی کم نداره - توی دلش یه غم بزرگ داره - تو زندگی عشق نداره - توی چشاش یه آسمون بزرگ داره - تو دستای کوچیکش یه عالمه خنده داره - تو خنده هاش یه درد داره - تو زندگیش یه آتیش بزرگ داره - تو آتیشش هیچ وقت خاکستر نداره -اینجا ... همین دور و ورا یه دیوونه مست خونه داره - یه قلب بزرگ تو سینه ی چپش داره - روی دیوارای قلبش یه عالمه دوستت دارم داره - +یه دیوونه مست تو قلب من خونه داره + موضوعات مرتبط: برچسبها:
گفتند که تکسوارمان در راه است از اول صبح چشممان بر راه است از یازدهم چهارده قرن گذشت تا ساعت تو چقدر دیگر راه است؟ موضوعات مرتبط: برچسبها:
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع، ولی لب هایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد! موضوعات مرتبط: برچسبها:
ابر بارنده به دریا می گفت : «گر نبارم تو کجا دریایی؟» در دلش خنده کنان دریا گفت : «ابر بارنده تو هم از مایی » موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |